چو زلف عاشقان پیکان تیر است
مرا بر آن دو چشمانت اسیر است
بیا زیبا که تا با هم بگردیم
به آن شهری که زیبایی امیر است
تو از خواب شب عاشق چه دانی ؟
در آن خوابی که یوسف هم وزیر است
نه از چاه ونه از گرداب ابرو
مرا در کفر اندامت که تیغ است
بیا بر خاک دل ما قصه گوییم
که اینجا زنده بودن یک کویر است
من امشب نبض زلفت را گرفتم
بگفتا ظلمتی در من که سیر است
خراب ومست چشمان تو امشب
مرا کردی شکاری که فقیر است
چرا طوفان چشمم امشب آشفت
مگر نوحی به مژگانت عبیر است
بیا تا با غزل دمساز گردیم
که بوسه بر نگاهت شبگیر است
سلام .این هفته به حول قوه الهی انجمن شعرمون برگزار شده .خدا رو شکر قریب به 40 نفری حضور داشتند .شاعران جوانی که گرد اساتید جمع شدند تا مست میزبانی شعر همدیگر شوند .اینهم منتخب شعر این هفته بود توسط شاعر علیرضا حسینی ، امیدوارم از نظرات سازندتون بی بهرمون نزارید .